برادر شوهر خیلی عاشق!
برادر داماد بالای سرم ایستاده و اصرار می کرد داماد شرط اول را امضا نکند.علت را که جویا شدم گفت: زن من با همین شرط خانه ام را گرفت.
فضای سنگینی حاکم بود و انگار همه ی میهمانان با هم قهر بودند.شروع به خواندن عقد که کردم، مادر داماد از مجلس خارج شد و برادر داماد انگار که چند سیلی آبدار خورده باشد، سرخ شه بود و عصبانی.
وارد اتاق شدم و از مادر داماد خواستم تنها به اتاق بیاید. وقتی وارد اتاق شد، به او اعتراض کردم که این چه قیافه ای بود که هنگام مراسم گرفته بودید؟
نفسی کشید و گفت:شما که نمیدون ی چی شده حاج آقا.پسر بزرگم که طلاق گرفت، این پسرم عاشق خواهرزن او بود و هر کار کردیم منصرفش کنیم نشد که نشد.حالا هیچ کدام از اعضای خانواده نیامده اند و اینهایی هم که آمدند با هم قهر هستند...
زیرنویس:عروس برای اینکه صداقتش را به برادر شوهر خواهر سابقش اثبات کند، صبح فردا همه ی مهریه اش را بخشید!