اولين عقدي كه رسما خواندم براي دختر اين خانواده بود.چند ماه بعد خواهر كوچكترش، چند ماه بعد پسر خاله شان و چند روز پيش هم پسر خانواده با پسر خاله اش باجناق شد.اطرافم عروس داماد هايي ايستاده بودند كه خودم عقدشان را خوانده بودم.حس خوبي داشتم...

زيرنويس:يكماه بعد از اينكه عقدي را خواندم، دخترك با اظطراب تماس گرفت و از اختلالات روحي شوهرش گفت.حسابي حالم گرفته شد.انگار پاشنه آشيل حال يك عاقد_بخوانيد ضد حال براي او _خبر اختلاف يا جدايي زوجي است كه توسط او محرم شده اند.